لوح دل
 
 
یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:قربان,ابراهیم,اسماعیل,عیدقربان, :: 21:1 ::  نويسنده : امين

ابراهیم در راه عشق به محبوب اسماعیلش را به قربانگاه برد

اسماعیل تو چیست؟!

حاضری ابراهیم وار در راه رسیدن به محبوب از اسماعیلت بگذری؟!...



ادامه مطلب ...


یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:دعا,شکرگذاری, :: 20:54 ::  نويسنده : امين

یک شب مردی خواب عجیبی دید.او خواب دید که نزدیک فرشته ها شده و به کارهای آنان نگاه می کند. هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کار کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز میکنند و آنها را داخل جعبه میگذارند

مرد از فرشته ای پرسید : «شما دارید چکار میکنید؟»...



ادامه مطلب ...


شنبه 14 آبان 1390برچسب:مناجات,فرازی از دعای عرفه, :: 19:53 ::  نويسنده : امين

...خدایا چه ندارد آنکه تو را دارد و چه دارد آنکه تو را ندارد؟... 

...خدایا! به که واگذارم می کنی؟

به سوی که می فرستی ام؟ به سوی آشنایان و نزدیکان تا از من ببرند و روی بگردانند یا به سوی غریبان و غریبگان تا گره در ابرو بیفکنند و مرا از خویش برانند؟ یابه سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟...



ادامه مطلب ...


شنبه 14 آبان 1390برچسب:عرفه,ملکوت,نسیم رحمت, :: 19:25 ::  نويسنده : امين

گاهی پنجره ای به روی دل گشوده می شود، رو به خورشید و نسیم، احساس می کنی که نسیمی تازه می وزد، خنک و روحبخش، که جان را شاداب می کند و روح را طراوت می‏بخشد. احساسی غریب، اما آشنا! ... 

...باری... با این نسیم‏های معنوی چه می‏کنی؟

مگر نه اینکه وقتی خورشید، تابان است، لباس‏های شسته را روی بند می‏افکنی تا هم خشک شود و هم ضدّعفونی گردد؟!...

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:زبان,صدقه,پیامبر, :: 9:41 ::  نويسنده : امين

أَفضَلُ الصَّدَقَةِ، صَدَقَةُ اللسانِ، قیلَ یا رَسولَ اللهِ ما صَدَقَةُ اللِّسانِ؟ قالَ الشَّفاعَةُ تَفُکُّ بِها الاَسیرَ وَتَحقُنُ بِها الدَّمَ وَ تَجُرُّ بِها المَعروف إلی أَخیکَ وَ تَدفَعُ بِهَ الکَریهَةَ.

(میزان الحکمه، ج 7، ص 3044، ح 10397)

با زبانت چه می کنی؟ جنگی به راه می اندازی تا از دور تماشاگر آن باشی؟!

رفیقت را مسخره می کنی تا از خنده دیگران لذت ببری؟!

دلی را می شکنی تا دل خودت را خنک کرده باشی؟!

یا...

بعضی از ماها این گونه ایم. و پیامبر(ص) فرمودند: «بهترین صدقه، صدقه زبان است، پرسیدند صدقه زبان چیست؟ فرمود: میانجیگری کردن که موجب آزادی اسیری شود، خونی به ناحق نریزد، پیش‏آمد ناگواری دفع شود، و به مسلمانی خیری برسد.»



سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:خدا,دل,شکسته دلان, :: 20:49 ::  نويسنده : امين

وَ قَد سُئلَ اَینَ اللّهُ ؟! قالَ رَسولُ اللهِ: عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم.

(میزان الحکمه، ج 3، ص 1156، ح 3820)

فکر می‏کنی خدا واقعاً کجاست؟! آن دورها، توی آسمان های دورِ دور؟! یا همین نزدیکی ها، همین دور و برها؟!

آن روزگار هم کسی به دنبال خدا می گشت، آمد نزد پیامبر(ص) و پرسید؛ یا رسول الله، خدا کجاست؟ پیامبر(ص) فرمودند: «خدا نزد شکسته دلان است». خوشا به حال کسیکه خدا میهمان دلش شده است.

 



دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:دل بیمار,شیطان,حسد,شهرت, :: 20:54 ::  نويسنده : امين

شايد تجربه كرده باشيد، اگر سگى گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان يا گوشت باشد، آيا به گفتن چخ، رد مى‏شود؟! چوب هم بلند كنى فايده ندارد، او گرسنه است و چشمش به غذا است، چوبش هم بزنند فايده ندارد و دست بردار نيست.

اما اگر هيچ همراه نداشته باشى، با آن شامه قوى كه دارد چون مى‏فهمد چيزى ندارى تا گفتى چخ فوراً مى‏رود. دل شما نيز مورد نظر شيطان است، نگاهى به دل مى‏كند،...



ادامه مطلب ...


یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:شادی,یتیم,رسول اکرم, :: 19:34 ::  نويسنده : امين

«اِنَّ فِی الجَنَّةِ دارٌ یُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ یَتامی المُؤمِنینَ.»

شادی های دنیا هر چه هم جالب باشد و لذت بخش، زودگذر است و تازه با زحمت و دردسر عجین شده است ولی شادی های آخرت همیشگی و بدون دردسر است.

راستی شادی سرای آخرت کجاست؟ راه ورود به آن چیست؟

پیامبر(ص) فرمودند: «در بهشت جایی است که به آن «شادی سرا» می گویند و فقط کسانی وارد آن می شوند که در دنیا دل یتیمی را شاد کرده باشند.»

(کوله پشتی زندگی، قنبرعلی تیموری، صفحه 13)

 



جمعه 6 آبان 1390برچسب:, :: 12:59 ::  نويسنده : امين

گاهى انسان در فكر مى‏رود آيا ايمان دارم يا نه! اگر مرگم رسيد مؤمنم يا نه؟!

سخن حضرت صادق‏عليه السلام محك خوبى است براى اين كه انسان بفهمد از نخستين درجه ايمان بهره‏اى دارد يا نه. حضرت مى‏فرمايد: «هركس گناهش او را ناراحت كرد و كار نيكش او را شادمان ساخت، مؤمن است.»معلوم مى‏شود كه او باور دارد ثواب و عقاب را.

( آيت اللّه دستغيب: قلب قرآن، ص 45)



روزى وزير هارون الرشيد از كنار قبرستان رد مى‏شد؛ ديد جناب بهلول، استخوان‏ها را در قبرستان جابجا مى‏كند، و دنبال چيزى مى‏گردد، گفت: بهلول! اينجا چه مى‏كنى؟ بهلول گفت: امروز آمده‏ام اين‏ها را از هم جدا كنم. فرق بگذارم بين وزير، دبير، سرهنگ، سرتيپ، تاجر، حمال و... . مى‏خواهم ببينم داخل‏اين‏ها كدامشان وزير است! هرچه‏نگاه مى‏كنم مى‏بينم تمام مثل هم هستند. اين‏ها بى خود در دنيابر سرهم مى‏زدند.!

( آیت الله دستغیب، معارفی از قرآن، ص 325)



درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 526
بازدید کل : 25229
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1