لوح دل |
|||
اتمام حجّت امير المؤمنين عليه السّلام در اجتماع مهاجرين و انصار در زمان عثمان
تفاخر مهاجرين و انصار
(1) ابان از سليم نقل مىكند كه گفت: در زمان حكومت عثمان، در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله على عليه السّلام را با جماعتى ديدم كه با يك ديگر گفتگو مىكردند و فقه و علم را مذاكره مىكردند.
از طرفى قريش و فضيلت و سوابق و هجرت ايشان را يادآور شدند، فضائلى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره ايشان فرموده بود مثل كلام حضرت كه «امامان از قريش هستند» و «مردم دنباله رو قريش هستند»، و «قريش امامان عرب هستند»، و «به قريش ناسزا نگوئيد»، و «هر قريشى قوّت دو مرد از ديگران را دارد»، و «خدا مبغوض بدارد هر كس قريش را مبغوض بدارد»، و «هر كس خوارى قريش را اراده كند خدا او را خوار كند».
از طرف ديگر انصار و فضيلت و سوابق و يارى ايشان را ياد كردند و آنچه خداوند در قرآن بر ايشان ثنا گفته و فضائلى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره ايشان فرموده است «1».
همچنين آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر سر جنازه سعد بن معاذ «2» و حنظلة بن راهب غسيل
______________________________
(1) در كتاب احتجاج اين عبارات در اينجا اضافه شده است: مثل كلام حضرت كه: «انصار عيال من و صاحب سرّ من هستند»، و «هر كس انصار را دوست بدارد خدا او را دوست بدارد و هر كه آنان را مبغوض بدارد خدا او را مبغوض بدارد»، و «انصار را مبغوض نمىدارد كسى كه به خدا و رسولش ايمان آورده باشد»، و «اگر مردم به راههاى مختلفى بروند من راههاى انصار مىپيمايم». (2) در كتاب احتجاج اين عبارات در اينجا اضافه شده است: و آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر سر جنازه سعد بن معاذ فرمود كه «عرش در مرگ او به لرزه در آمد»، و اينكه وقتى حولههايى از يمن براى حضرت آوردند و مردم خوششان آمد، آن حضرت فرمود: «حولههاى سعد در بهشت زيباتر از اينهاست». همچنين از سخنان حضرت بر سر جنازه سعد اين بود كه فرمود: «ملائكه بدون كفش و عبا در تشييع جنازه او بودند، و من هم به آنان اقتدا كردم. دست من در دست جبرئيل بود و هر جاى تابوت را مىگرفت من نيز مىگرفتم. به بحار: ج 10 ص 43، و ج 20 ص 236 مراجعه شود.
الملائكة «3» و نيز آنكه زنبوران از جنازهاش دفاع كردند «4» فرموده بود يادآور شدند، بطورى كه چيزى از فضائل خود باقى نگذاشتند.
هر كدام از دو گروه مىگفتند: «فلانى و فلانى از ماست». قريش مىگفتند: «پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از ماست، و حمزة بن عبد المطلب و جعفر و عبيدة بن حارث و زيد بن حارثة و ابو بكر و عمر و عثمان و سعد و ابو عبيدة و سالم و ابن عوف از ما هستند»، بطورى كه احدى از سابقه داران دو گروه را باقى نگذاشتند و همه را نام بردند.
نام حاضرين در مجلس مناشده امير المؤمنين عليه السّلام
(1) در حلقه اجتماع بيش از دويست نفر حاضر بودند، كه بعضى به طرف قبله تكيه داده بودند و بعضى در دايره مجلس نشسته بودند.
آنان كه از قريش بياد دارم: على بن ابى طالب عليه السّلام و سعد بن ابى وقاص و عبد الرحمن بن عوف و زبير و طلحه و عمار و مقداد و ابو ذر و هاشم بن عتبة و عبد اللَّه بن عمر و امام حسن و امام حسين عليهما السّلام و ابن عباس و محمد بن ابى بكر و عبد اللَّه بن جعفر و عبيد اللَّه بن عباس بودند.
از انصار: ابيّ بن كعب و زيد بن ثابت و ابو ايّوب انصارى و ابو الهيثم بن تيهان و محمد بن مسلمة و قيس بن سعد بن عبادة و جابر بن عبد اللَّه و ابو مريم و انس بن مالك و زيد بن ارقم و عبد اللَّه بن ابى اوفى و ابو ليلى به همراه پسرش عبد الرحمن كه كنار او نشسته
______________________________
(3) حنظلة بن راهب در جنگ احد به شهادت رسيد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «ملائكه را ديدم كه او را غسل مىدادند». وقتى حضرت به مدينه بازگشت از همسرش در باره او پرسيد. او گفت: «چون حنظله علاقه به جهاد داشت بدون آنكه غسل جنابت نمايد راهى جنگ شد»، لذا به او «غسيل الملائكه» گفتند. به بحار ج 20 ص 47 و 58 مراجعه شود. (4) مقصود عاصم بن ثابت انصارى معروف به «حمى الدبر» است كه در جنگ شهيد شد و مشركين خواستند جنازه او را به يكى از زنان انتقامجوى كفّار بفروشند ولى خداوند زنبورها را فرستاد و اطراف بدن او را گرفتند تا كفار به او نزديك نشوند. به بحار: ج 20 ص 152 مراجعه شود.
بود و نوجوانى تازه مو بر صورت بر آورده و سفيد رو بود. سپس ابو الحسن بصرى همراه پسرش حسن كه او هم نوجوانى تازه مو بر صورت بر آورده و سفيد رو با قدى مناسب «5» بود آمدند.
سليم مىگويد: من به او و عبد الرحمن بن ابى ليلى نگاه مىكردم، و نمىتوانستم تشخيص دهم كدام نيكوترند، ولى حسن بصرى بزرگتر و بلندقدتر بود.
منظره مجلس مناشده
(1) صحبت به درازا كشيد و از صبح تا ظهر طول داشت «6»، و عثمان در خانهاش بود و از گفتگوى آنان خبر نداشت. على بن ابى طالب عليه السّلام هم ساكت بود، و او و هيچ يك از اهل بيتش سخنى نمىگفتند.
مردم رو به على عليه السّلام كردند و گفتند: چرا سخنى نمىگوئى؟ حضرت فرمود: هر كدام از دو گروه فضيلتى را گفتند و به حق هم گفتند.
سپس فرمود: اى قريش و اى انصار «7»، خداوند بخاطر چه كسى اين فضيلت را به شما داده است؟ آيا بخاطر خودتان و قبائلتان و خانوادههايتان، يا بخاطر غير شما؟ گفتند:
خداوند بخاطر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله «8» اين فضائل را به ما عطا فرموده و بر ما منت گذاشته است، و همه اينها را ببركت او يافتهايم و به آنها رسيدهايم. هر فضيلتى در دنيا و دين كه به آن دست يافتهايم بخاطر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است نه بخاطر خودمان و نه قبائلمان و نه خانوادههايمان.
فرمود: اى قريش و اى انصار، راست گفتيد.
______________________________
(5) «ج»: قدى كشيده. (6) «الف» و «ج»: تا وقت نماز ظهر طول كشيد.
(7) «ب»: من از شما اى قريش و اى انصار مىپرسم.
(8) «ب» و «د»: بخاطر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اهل بيت و قبيلهاش ....
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 287
مناشدات «9» و احتجاجات امير المؤمنين عليه السّلام
خلقت محمد و على عليهما السّلام با طينت واحد
(1) امير المؤمنين عليه السّلام در ادامه كلامش فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه آنچه از خير دنيا و آخرت كه بدان دست يافتهايد فقط از ما اهل بيت بوده و از هيچ كدام شما نبوده است «10»؟
آيا اقرار مىكنيد كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديد كه مىفرمود: «من و برادرم على بن ابى طالب تا آدم با يك طينت هستيم» «11»؟
اهل بدر و اهل احد و سابقهداران و متقدّمين گفتند: آرى، اين را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم.
خلقت نورى اهل بيت عليهم السّلام و پاكى نسل ايشان
(2) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پسر عمويم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «من و اهل بيتم نورى بوديم كه چهارده هزار سال قبل از آنكه خداوند آدم را خلق كند در پيشگاه پروردگار مشغول عبادت بوديم. وقتى خداوند آدم را خلق كرد آن نور را در صلب او قرار داد و او را به زمين فرستاد. سپس آن نور را در صلب نوح در كشتى حمل نمود. سپس در صلب ابراهيم آن را به آتش پرتاب كرد. سپس خداوند همچنان ما را از صلبهاى با شرافت به
______________________________
(9) «مناشده» در اصطلاح يعنى براى اقرار گرفتن از مخاطب در باره مطلبى، گوينده او را قسم مىدهد و از او اقرار مىطلبد. در اين مجلس هم حضرت در باره فضائل خود و اهل بيتش مردم را قسم مىدهد و از آنان اقرار مىگيرد، كه از نظر تاريخى و اعتقادى ارزش مهمّى دارد. (10)- «ب»: و از هيچ كس ديگرى نبوده است.
(11) در باره ابتداى خلقت اهل بيت عليهم السّلام به جلد 25 بحار الانوار مراجعه شود.
رحمهاى پاك و از رحمهاى پاك به صلبهاى با شرافت بين پدران و مادران منتقل مىنمود كه هرگز يكى از آنها بصورت زنا با يك ديگر ملاقات نكردند»؟
سابقه داران و متقدّمين و اهل بدر و اهل احد گفتند: آرى، اين را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم.
على عليه السّلام برادر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
(1) فرمود: شما را به خدا قسم مىدهم، آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بين هر دو نفر از اصحابش برادرى قرار داد، و بين من و خودش برادرى قرار داد و فرمود: «تو برادر من و من برادر تو در دنيا و آخرت هستم»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
سدّ ابواب بجز از باب على عليه السّلام
(2) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله محل مسجد خود را خريد و آن را بنا كرد، و سپس (در اطراف آن) ده خانه بنا كرد كه نه خانه براى خود و دهمى را در وسط آنها براى من قرار داد، و هر درى كه به مسجد باز مىشد- بجز درب خانه مرا- مسدود كرد؟ آنگاه در اين باره بعضى سخنانى گفتند و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «من در خانههاى شما را نبستم و نه در خانه او را باز گذاردم، بلكه خداوند به من دستور بستن در خانههاى شما و باز گذاردن در خانه او را داد». همچنين پيامبر صلى اللَّه عليه و آله همه مردم را- جز من- نهى كرد از اينكه در مسجد بخوابند، و من در مسجد جنب مىشدم، و منزل من و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مسجد يكى بود، و براى پيامبر و براى من در مسجد اولادى به دنيا مىآمد «12».
گفتند: آرى بخدا قسم.
فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه عمر اصرار داشت شكافى بقدر چشم از خانهاش به
______________________________
(12) بايد توجه داشت كه اين مطلب اختصاص به آن دو بزرگوار دارد و بخاطر عصمتشان است كه از هر رجس و ناپاكى بدورند. أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 289
مسجد باز كند، ولى حضرت اجازه نداد «13» و فرمود: «خداوند به حضرت موسى عليه السّلام دستور داد تا مسجد پاكيزهاى بنا كند كه جز او و هارون و دو پسرش در آن سكونت نكنند، به من هم دستور داده مسجد پاكيزهاى بنا كنم كه جز من و برادرم و دو پسرش در آن سكونت نكنند»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
اعلام ولايت در غدير خم
(1) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در روز غدير خم مرا فرا خواند و ولايت مرا اعلام كرد و فرمود: حاضران به غائبان برسانند.
گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام ولىّ هر مؤمن
(2) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در جنگ تبوك فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى، و تو صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من هستى»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام در مباهله
(3) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اهل نجران را براى مباهله دعوت كرد،
______________________________
(13) در بحار: ج 39 ص 23 روايت كرده كه وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور مسدود كردن درهاى رو به مسجد را صادر فرمود عمر بن خطاب آمد و گفت: يا رسول اللَّه، من دوست دارم آنگاه كه شما براى نماز مىرويد به شما نگاه كنم. به من اجازه دهيد پنجرهاى داشته باشم تا از آن به شما نگاه كنم. فرمود: خدا اجازه نداده است. گفت: پس به اندازهاى كه صورتم را در آن قرار دهم؟ فرمود: خدا اجازه نداده است. گفت: به اندازهاى كه دو چشمم را در آن قرار دهم؟ فرمود: خدا اجازه نداده است. و اگر بگوئى بقدر يك سر سوزن، باز هم به تو اجازه نخواهم داد. قسم به آنكه جانم بدست اوست من نه شما را خارج كردهام و نه او را داخل نمودهام. بلكه خداوند او را داخل نموده و شما را خارج كرده است.
كسى جز من و همسرم و دو پسرم را همراه نياورد؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام در خيبر
(1) فرمود: آيا مىدانيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پرچم خيبر را بدست من سپرد و فرمود: «فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست مىدارد و خدا و رسولش او را دوست مىدارند، ترسو و فراركننده نيست و خدا خيبر را بدست او فتح مىكند»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام در ابلاغ سوره برائت
(2) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرا براى ابلاغ سوره «برائت» فرستاد، و غير مرا (كه ابو بكر بود) برگردانيد بعد از آنكه او را فرستاده بود «14»، و اين بخاطر وحى الهى بود كه فرمود: خداوند علىّ اعلى مىفرمايد: «از جانب تو كسى حق رساندن پيام ندارد مگر كسى كه از خودت باشد»؟گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام در شدائد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
(3) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه هيچ كار مشكلى براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پيش نيامد مگر آنكه بخاطر اطمينانى كه به من داشت مرا در آن موارد پيش مىفرستاد. و هيچ گاه مرا به اسم صدا نزد، بلكه مىفرمود: «اى برادرم» و يا «برادرم را به نزد من فراخوانيد»؟گفتند: آرى بخدا قسم.
______________________________
(14) در بحار: ج 35 ص 295 از امام صادق عليه السّلام چنين روايت كرده است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سوره برائت را بدست ابو بكر فرستاد تا در موسم حج براى مردم بخواند. جبرئيل نازل شد كه: «از جانب تو جز على حق ابلاغ ندارد». آن حضرت، على عليه السّلام را فرا خواند و دستور داد تا بر شتر عضباء سوار شود و خود را به ابو بكر برساند و سوره برائت را از او بگيرد و در مكه براى مردم بخواند. براى تفصيل بيشتر به بحار: ج 35 ص 284 باب 9، و الغدير: ج 6 ص 341 مراجعه شود. أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 291
على از پيامبر و پيامبر از على عليهما السّلام
(1) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مورد دختر حمزه بين من و جعفر و زيد قضاوت كرد «15» و فرمود: «اى على، تو از منى و من از توام، و تو صاحب اختيار هر مؤمن بعد از من هستى»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
ملاقاتهاى خصوصى پيامبر و امير المؤمنين عليهما السّلام
(2) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه من با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در هر روز و شب به منزل يك ديگر مىرفتيم و خلوتى داشتيم، كه در آن اگر من سؤال مىكردم به من جواب مىگفت و اگر ساكت مىشدم خود آن حضرت شروع مىفرمود.
گفتم: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام افضل امّت
(3) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرا بر جعفر و حمزه فضيلت داد و به فاطمه عليها السّلام فرمود: «تو را به ازدواج كسى در آوردم كه بهترين اهل بيتم و بهترين امتم، و مقدّمترين آنها در اسلام و بالاترين آنها در حلم و بيشترين آنان در علم است»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
______________________________
(15) در بحار: ج 20 ص 372 روايت كرده است كه وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در عمرة القضاء از مكه خارج شد، دختر حضرت حمزه دنبال حضرت آمد و صدا مىزد: اى عمو، اى عمو. امير المؤمنين عليه السّلام او را به فاطمه زهرا عليها السّلام سپرد و فرمود: دختر عمويت را نگهدارى كن. در اينجا امير المؤمنين عليه السّلام و جعفر و زيد بن حارثة بر سر نگهدارى او سخن گفتند. امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: من سزاوارترم چون او دختر عموى من است. جعفر گفت: دختر عموى من است و خاله او همسر من است. زيد گفت: دختر برادرم است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اين باره قضاوت كرد كه بايد همراه خالهاش باشد و فرمود: «خاله بمنزله مادر است». و به امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «تو از منى و من از توام». و به جعفر فرمود: «تو در خلقت و اخلاق به من شباهت دارى». و به زيد فرمود: «تو برادر ما و از موالى ما هستى».
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 292
على عليه السّلام سيد عرب
(1) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «من آقاى فرزندان آدم هستم و برادرم علىّ آقاى عرب و فاطمه سيّده زنان اهل بهشت و دو پسرم حسن و حسين دو آقاى جوانان اهل بهشت هستند»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام غسل دهنده پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
(2) فرمود: آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به من دستور داد او را غسل دهم، و به من خبر داد كه جبرئيل مرا بر غسل او كمك مىكند؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
على عليه السّلام در حديث ثقلين
(3) فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا اقرار مىكنيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آخرين خطابهاى كه براى شما ايراد كرد فرمود: «اى مردم، من در ميان شما دو چيز باقى گذاردم كه تا به آن دو تمسّك داريد هرگز گمراه نمىشويد: كتاب خدا و اهل بيتم»؟گفتند: آرى بخدا قسم «16».
على عليه السّلام سابق الى اللَّه
(4) سپس على عليه السّلام فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه خداوند عز و جل در كتابش سابق را بر مسبوق در بيش از يك آيه فضيلت داده است، و احدى از اين امت از من نسبت به خدا و رسولش سبقت نگرفته است؟گفتند: آرى بخدا قسم.
______________________________
(16) تا اينجا از نسخههاى «الف» و «ج» نقل شد، و بقيه مناشدات از نسخههاى «ب» و «د» نقل مىشود. در كتاب احتجاج در اين قسمت چنين اضافه شده است: فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه من اوّلين امت در ايمان به خدا و رسولش هستم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. على عليه السّلام در «السابقون السابقون»
(1) فرمود: شما را بخدا قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه وقتى آيه وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ «17»، «سبقت جويندگان اوّل از مهاجرين و انصار»، و آيه السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ «18»، «سبقت جويندگان، سبقت جويندگان، آنان مقرّباناند»، نازل شد، در اين باره از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سؤال شد. حضرت فرمود: «خداوند اين آيات را در مورد انبياء و جانشينان ايشان نازل كرده است. من افضل انبياء و رسولان خدايم، و على بن ابى طالب جانشين من افضل اولياء است»؟
گفتند: آرى بخدا قسم.
اجمالى از واقعه غدير خم
(2) فرمود: شما را قسم مىدهم، آيا مىدانيد كه وقتى اين آيات نازل شد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ «19»، «اى كسانى كه ايمان آورديد از خدا و رسول و اولى الامرتان اطاعت كنيد»، و آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ «20»، «صاحب اختيار شما خدا و پيامبرش و كسانىاند كه ايمان آورده و نماز را بپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىپردازند»، و آيه أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً «21»، «گمان مىكنيد رها مىشويد در حالى كه هنوز خداوند نمىداند آنان كه از شما جهاد كردند و غير از خدا و رسولش و مؤمنين محل اعتمادى براى خود بر نگزيدند»، وقتى اين آيات نازل شد مردم گفتند: يا رسول اللَّه، آيا اين آيات در باره بعضى
______________________________
(17) سوره توبه: آيه 100. (18) سوره واقعه: آيه 10.
(19) سوره نساء: آيه 59.
(20) سوره مائده: آيه 55.
(21) سوره توبه: آيه 16.
از مؤمنين است يا نسبت به همه آنان عموميت دارد؟ (1) خداوند عز و جل به پيامبرش دستور داد تا واليان امرشان را به آنان بشناساند و ولايت را مانند نماز و زكات و روزه و حجّشان برايشان تفسير كند. لذا مرا در غدير خم براى مردم منصوب نمود، و سپس خطابهاى ايراد كرد و فرمود: «اى مردم، خداوند مرا به رسالتى فرستاده كه سينهام از آن به تنگ آمده و گمان كردم كه مردم مرا تكذيب مىكنند، ولى خداوند مرا ترسانيد كه بايد اين پيام را برسانم و گر نه مرا عذاب خواهد كرد».
سپس دستور داد ندا كنند تا مردم جمع شوند، و بعد خطابهاى ايراد كرد و فرمود:
«اى مردم، آيا مىدانيد كه خداوند عز و جل صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار مؤمنين هستم و من از خود آنان به ايشان صاحب اختيارترم»؟ گفتند: بلى، يا رسول اللَّه.
فرمود: «برخيز، اى على». من برخاستم و حضرت فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او هستم اين على صاحب اختيار اوست. پروردگارا، هر كس او را دوست مىدارد دوست بدار و هر كس او را دشمن مىدارد دشمن بدار.(در همان غدير خم) سلمان برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه، ولايت و صاحب اختيارى او چگونه است؟ فرمود: «ولايت و صاحب اختيارى او همچون ولايت من است. هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است».
خداوند تعالى هم اين آيه را نازل كرد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً «22»، «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دين شما راضى شدم». پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سه مرتبه تكبير گفت و فرمود: «اللَّه اكبر، كمال نبوت من و تكميل دين خدا ولايت على بعد از من است».
ابو بكر و عمر برخاستند و گفتند: يا رسول اللَّه، آيا اين آيات بخصوص در باره على است؟! فرمود: آرى، در باره او و جانشينانم تا روز قيامت است. (2) گفتند: يا رسول اللَّه، آنان را براى ما بيان فرما. فرمود: برادرم و وزيرم و وارثم و وصيّم و جانشينم در امتم و صاحب
______________________________
(22) سوره مائده: آيه 3. اختيار هر مؤمنى بعد از من على، سپس پسرم حسن، سپس پسرم حسين، سپس نه نفر از فرزندان پسرم حسين، يكى پس از ديگرى، كه قرآن با آنان و آنان با قرآنند. نه آنها از قرآن جدا مىشوند و نه قرآن از ايشان جدا مىشود تا بر سر حوض بر من وارد شوند».
همه حاضرين (در مجلس مناشده) گفتند: آرى بخدا قسم، همه آنچه گفتى دقيقا شنيديم و حاضر بوديم. و بعضى گفتند: اكثر آنچه گفتى حفظ كردهايم ولى همهاش را بياد نداريم، ولى اينان كه همهاش را بياد دارند منتخبين و افاضل ما هستند.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: راست گفتيد. همه مردم در حفظ و بياد داشتن يكسان نيستند. قسم مىدهم آنان را كه اين مطلب را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بياد دارند كه بپا خيزند و بازگو كنند.
در اينجا زيد بن ارقم و براء بن عازب و ابو ذر و مقداد و عمار گفتند: ما شهادت مىدهيم كه سخن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را بياد داريم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنار او بودى و مىفرمود: اى مردم، خداوند به من دستور داده كه معرفى كنم امام شما را و آنكه بعد از من در ميان شما قائم خواهد بود و وصى خود و جانشينم را، و آن كسى كه خداوند در كتابش اطاعت او را بر مؤمنين واجب كرده و اطاعت او را قرين اطاعت خود و اطاعت من نموده، و شما را در قرآن به ولايت او دستور داده است. من در اين باره- از ترس اهل نفاق و تكذيبشان- به پروردگارم مراجعه كردم، ولى مرا ترسانيد كه بايد اين رسالت را برسانم و گر نه مرا عذاب مىكند.
اى مردم، خداوند در كتابش شما را به نماز امر كرده و من آن را برايتان بيان نمودم، و به زكات و روزه و حج دستور داده كه آن را هم براى شما بيان و تفسير نمودم، و به ولايت دستور داده و من شما را شاهد مىگيرم كه ولايت مخصوص اين شخص است- و حضرت دست مبارك را بر على بن ابى طالب عليه السّلام قرار دادند- و سپس براى دو پسرش بعد از او، و سپس براى اوصياء از فرزندانشان بعد از آنهاست. آنان از قرآن جدا نمىشوند و قرآن از آنان جدا نمىشود تا بر سر حوضم بر من وارد شوند.
اى مردم، پناه و امامتان بعد از خودم و ولىّ و هدايتكننده شما را برايتان بيان كردم
و او برادرم على بن ابى طالب است و او در ميان شما بمنزله من در ميان شما است. در دين خود از او پيروى كنيد و در همه امورتان از او اطاعت نماييد، زيرا آنچه خداوند از علم و حكمتش به من آموخته نزد او است. از او بپرسيد و از او و جانشينانش بعد از او بياموزيد.
به آنان چيزى ياد ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان عقب نمانيد كه آنان با حق و حق با آنان است، نه ايشان از حق جدا مىشوند و نه حق از ايشان جدا مىشود».
زيد بن ارقم و بقيه پس از اين شهادت نشستند.
على عليه السّلام در حديث كساء
(1) سليم مىگويد: سپس على عليه السّلام فرمود: اى مردم، آيا مىدانيد كه خداوند در كتابش اين آيه را نازل كرد: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً «23»، «خداوند خواسته است كه رجس و پليدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاك گرداند».
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرا و فاطمه و دو پسرم حسن و حسين را جمع كرد و رو اندازى<span style="color: #965aa0 نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
|||
|